او از چهره های تأثیرگذار موسیقی ایرانی بود و با خلق آثاری چون «ایران ای سرای امید» ، «کاروان شهید» ، «برادر بی قراره» و «عشق داند» به میان توده مردم راه یافت.
لطفی تجربه همکاری با خوانندگان چون تاج اصفهانی ، غلامحسین بنان و شجریان و شهرام ناظری را داشته و همچنین خوانندگانی چون ، هنگامه اخوان ، صدیق تعریف ، محمد گلریز و محمد معتمدی ، علیرضا شاه محمدی و امیر اثنی عشری اولین بار توسط محمدرضا لطفی به جامعه موسیقی معرفی شدند.
خانواده
در خانواده ای فرهنگی که پدر و مادر هردو معلم بودند ، زاده شد. مادرش از اهالی گرگان و پدرش زاده خلخال بود ، و از آن جا که در اثر شیوع بیماری وبا ، تمام خانواده اش را از دست داده بود ، به رودسر نزد یکی از اقوامش فرستاده می شود. لطفی پدر و مادر خود را عاشق و دوست دار موسیقی معرفی می کند ، و اضافه می کند که پدرش خواننده و نوازنده تار نیز بوده است.
کانون فرهنگی و هنری چاووش
لطفی بنیان گذار کانون فرهنگی و هنری چاووش ، گروه شیدا و مکتب خانه میرزا عبدالله بود و هنرمندان بسیاری از جمله خانواده کامکارها ، مجید درخشانی ، صدیق تعریف ، حمید متبسم و حسین بهروزی نیا را تربیت کرد. او در کنار تار و سه تار ، کمانچه ، دف ، نی و سنتور نیز می نواخت.
مهاجرت به تهران
لطفی در همان شهر گرگان تحصیلات عمومی اش را گذراند و در آغاز جوانی برای فراگیری ساز تار به تهران نقل مکان کرد. او در ابتدا در کلاس های شبانه هنرستان موسیقی نام نویسی کرد ، و سپس به کلاس های روزانه نیز راه یافت. آشنایی لطفی با حسین علیزاده و داریوش طلایی نیز مربوط به همین زمان (سال اول حضورش در هنرستان موسیقی) می باشد. او به مدت پنج سال در کلاس های آزاد هنرستان موسیقی به آموختن موسیقی نزد اشخاصی چون علی اکبر شهنازی و حبیب الله صالحی پرداخت.
ورود به رادیو
استاد لطفی برای حضور در رادیو بایستی از آزمون ورودی عبور میکرد، اما به پیشنهاد دوستانش تصمیم گرفت در آزمون شرکت نکند، بلکه آهنگی بسازد و آن را به رادیو ببرد. لطفی تصنیفی که سالها پیش بر رویِ یکی از شعرِهایِ مولانا ساخته بود را به رادیو، پیشِ هوشنگِ ابتهاج، مسئول وقِت موسیقیِ رادیو برد. این تصنیف در نهایت به تصویبِ رادیو رسید، و با تنظیمِ جواد معروفی برایِ ارکستر بزرگ رادیو، و خوانندگیِ مرضیه ضبط شد. این کار نخستین کارِ لطفی بود و با نامِ «گلهایِ تازهٔ شمارهٔ 126» در سالهایِ 1354 و 1355 از رادیو پخش شد. در این برنامه لطفی خودش تکنوازیِ تار را بر عهده داشت، و همنوازیِ تمبک را ناصر فرهنگفر انجام میداد. تا پیش از این برنامه هنرمندانی که حتی یکی از ردیفهای موسیقیِ ایرانی را بهطور کامل حفظ باشند بسیار نادر بودند، و اجرای برنامه بر اساسِ جملاتِ ردیفی کارِ غیرمعمولی بود.
استعفا و خروج از رادیو
اعضای گروه شیدا در سال 57 در حال آمادهسازی خود برای اجرای کنسرت «به یادِ عارف» در 21 شهریورماه همان سال در مسکو بودند که حوادث 17 شهریور 57 به وقوع پیوست.لطفی میگوید که خودش شاهد و ناظر این اتفاقات بودهاست. وی میگوید که روزِ پس از این واقعه، زمانی که برای تمرین به ساختمان رادیو وارد شده، با نیروهایِ گارد مواجه شده که برای پنهان ماندن از چشم مردم در محوطه ساختمان رادیو مستقر شدهبودند. لطفی بنا به گفتهٔ خودش با دیدن این صحنه برآشفته و بعد از اینکه ابتهاج را از این موضوع و ناراحتیاش آگاه میکند، اعلام میکند که به عنوان یک موسیقیدان نمیتواند در رادیویی که پایگاه نیروهای مسلح شده کار کند، و قصد دارد تا به نشان اعتراض به وقایع 17 شهریور از رادیو استعفا دهد. لطفی اعضای گروه را از تصمیمی که گرفته با خبر میکند، ولی از آنان میخواهد که به کارشان ادامه دهند. اما در نهایت با پیشنهادِ ابتهاج، که معتقد بود اگر لطفی به تنهایی استعفا دهد میتواند برایش خطرناک باشد و امکان دارد وی را بازداشت کنند، تمامیِ اعضای گروهِ شیدا با هم استعفا میدهند. نامهٔ استعفای گروه شیدا با دست خط محمدرضا شجریان نوشته شد، و یک روز پس از آن برای مدیر عامل رادیو و تلویزیون وقت فرستاده شد. هوشنگ ابتهاج نیز یک روز بعد به صورت مستقل از رادیو و تلویزیون استعفا داد
موسیقی غربی
لطفی هم زمان با تار ، به نوازندگی ویولن کلاسیک نیز مشغول بود و به گفته خودش ، زمانی در 23 سالگی پس از اینکه تمامی آموزش های ردیف ، رنگ ها ، ضربی ها و… را پشت سر گذاشته بود ، موسیقی ایرانی را رها کرد تا به سراغ موسیقی کلاسیک غرب برود و در آمریکا ادامه تحصیل بدهد؛ بنابراین برای مدت ها تنها به فعالیت در زمینه موسیقی کلاسیک غربی ، و نوازندگی ویولن پرداخت. خودش نقل می کند که پس از مدتی یک روز چشمش به سه تارش ، که روی دیوار اتاق آویزان بود ، افتاد و از روی دل تنگی با این ساز ، سه تار را برداشته و به نواختن مشغول شده است. وی اضافه می کند :
«همین که دوتا ناخن به آن زدم ، اشک از چشمانم سرازیر شد. دیدم که موسیقی غرب چنین حالتی را هیچ وقت به من نمی دهد.»
انتشار نخستین سه تارنوازی
محمدرضا لطفی هم زمان که به نوازندگی تار مشغول بود ، سه تار نیز می نواخت؛ اما نخستین باری که سه تارنوازی لطفی به صورت رسمی شنیده شد سال 1362، هم زمان با انتشار آلبوم به یاد درویش خان بود .
با اینکه ابتهاج 8 سال پیش از آن از او خواسته بود تا اثری با نوازندگی سه تار منتشر کند . انتشار این آلبوم شور و اشتیاق فراوانی را در میان جوانان برای یادگیری سه تار به راه انداخت؛ تا آنجا که مدرسان سه تار کانون چاووش که تنها لطفی و محمد فیروزی شامل آن می شدند ، از عهده آموزش این تعداد متقاضی برنیامدند ، و مدرسان تار کانون نیز نهایتا به آموزش سه تار مشغول شدند.
در گذشت
محمدرضا لطفی صبح روز جمعه ، 12 اردیبهشت ماه 1393 بر اثر بیماری سرطان پروستات در 67 سالگی در بیمارستان پارس تهران درگذشت.
پیکر محمدرضا لطفی صبح 14 اردیبهشت 1393 روی دوش دوستداران و شاگردانش، از مقابل تالار وحدت، به سمت زادگاهش گرگان بدرقه شد. محوطه تالار وحدت و خیابان استاد شهریار که منتهی به این تالار میشود برای وداع با محمدرضا لطفی مملو از جمعیت بود. این مراسم با پخش قطعه موسیقی ایران، ای سرای امید اثر محمدرضا لطفی و با صدای محمدرضا شجریان آغاز شد. در این مراسم علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: من از طرف رئیسجمهور این ضایعه بزرگ را خدمت همه علاقهمندان این هنرمند مردمی تسلیت عرض میکنم
مراسم تشییع و خاکسپاری محمدرضا لطفی صبح 15 اردیبهشت ماه 1393 در گرگان و در بافت قدیمی شهر «محله سبزه مشهد» انجام شد. پیکر محمدرضا لطفی بعد از خروج از تالار فخرالدین اسعد گرگانی و نواخته شدن از مارش عزا بهسوی جایگاه خاکسپاری روانه شد. بسیاری از هنرمندان مطرح در این مراسم حضور داشتند.